۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

 مقاومت زنان

 حذف زنان از عرصه ی زندگی اجتماعی و به خانه راندن آنها همواره یکی از اهداف کلیدی و ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی بوده است.طی سال های حاکمیت نظام جمهوری اسلامی، زنان ایران علیرغم ممنوعیت ها و سرکوب خشن و سیستماتیک، با تلاش مستمر برای حضور و مشارکت در عرصه عمومی و سازماندهی این مقاومت در سازمان های مستقل زنان، با این سیاست رژیم ایران دست و پنجه نرم کرده اند.زنان ایرانی، همچون خواهرانشان در سراسر دنیا، به طور مستمر، هوشمندانه و آگاهانه، با حذف خود از حیات زندگی اجتماعی مقابله می کنند.آنان که به چانه زنی و پیوستن به نهادهای قدرت در حاکمیت برای تغییر موقعیت زنان اعتقاد داشته اند عمدتن از راه حل «اصلاحات گام به گام» که در چارچوب گفتمان سیاسی ایران چیزی نیست جز «از این ستون به آن ستون فرج»، دفاع کرده اند. و آنان که اتکا به نیروی مصمم زنان را موثر دانسته اند برای حضور آشکار و متکی به اراده ی زنان در جامعه، به سازماندهی مقاومت به شکل جنبش های نوین اجتماعی دست زده اند.
استاندار مازندران خواستار تک جنسیتی شدن تمام دانشگاه‌های ایران شد

استاندار مازندران با انتقاد از اختلاط دانشجوهای دختر و پسر در دانشگاه‌ها٬ خواستار تک جنسیتی شدن تمام دانشگاه‌های ایران شده است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود «برهنگی» را پدیده «بیمارگونه» عصر جدید دانسته و عامل آن را «علم‌زدگی» و «از خود بیگانگی» ذکر کرده است.طاهایی همچنین با انتقاد شدید از فروش لوازم آرایش و لباس زیر زنانه توسط مردان در ایران٬ خواستار برخورد با این پدیده به گفته وی «ناهنجار» در کشور شده است.مقام‌های جمهوری اسلامی بیش از ۳۰ سال است که تلاش می‌کنند رابطه زنان و مردان را در جامعه محدود کرده و به حداقل رسانده برسانند.در سه سال گذشته این تلاش‌ها گسترده‌تر شده به طوری که در برخی دانشگاه‌ها دختران و پسران از یکدیگر جدا شده است.

داغ اسلام

·

از وقتی متولد شدم داغ اسلام بر پیشانیم خورده است و از نه سالگی انجام همه ی احکام اسلامی بر من واجب شد ولی برادرم می بایست از پانزده سالگی احکام اسلامی را انجام می داد.و وقتی از دلیلش پرسیدم گفتند چون تو روزهایی از ماه را نجس هستی و در این روزها لایق نماز خواندن و گفتگو با پروردگارت نیستی؛ پس باید در این شش سال جبران مافات کنی! از همان ابتدا به من فهماندند که خدای من در بسیاری از روزها حتی من را شایسته ی گفتگو با خودش هم نمی داند. در نه سالگی به راحتی پذیرفتم ولی حالا که فکر می کنم من چطور نمی توانم ظلمی را که جامعه بر من روا میدارد حتی با پروردگارم هم نجوا کنم بغض گلویم را می فشارد ولی نه...صبر کن! اندکی صبر کن! من چگونه می توانم از مظلومیتم با کسی سخن گویم که خود،حکم ظلم را داده است؟ مگر نه این است که اینها،همین ها که من ظالمشان میخوانم، تنها مجریان احکام پروردگارشان هستند.
از همان کودکی حجاب رابه من واجب کرد تا مبادا باعث تحریک انسان هایش شوم.مرا در زندان حجاب محبوس کرد تا مردانش از کنترل شهواتشان ازاد گردند.
مرا با درس وعلم و تحقیق چه کار است؟ پیامبر من وظیفه ای خطیرتر به من محول کرده است: راضی نگه داشتن شوهرم! راضی نگه داشتن مالکم!
پروردگارم به مرد موٌمنش فرمان داده تا مرا با مبلغی مهریه از پدرم خریداری کند واز ان پس او مالک من است. مالک جسم و روحم. مالک مرگ و زندگیم. مالک حال و اینده ام. او مالک و فرمانروا است و من کالا و فرمانبردار. به حکم پروردگارم برای انجام هر کاری از شوهرم اجازه می گیرم، حتی بدون اجازه ی او از خانه هم خارج نمیشوم و او حق دارد تا هرگاه من کار ناشایستی انجام دادم مرا انقدر در خانه نگه دارد تا مرگم فرا رسد. او به من نفقه میپردازد و خوراک ولباسم را تاٌمین میکند ومن همه ی تلاشم را میکنم تا او را از هر لحاظ راضی نگه دارم تا پروردگارم از من راضی باشد. او به هر نحوی که بخواهد از من استفاده میکند و من در خانه ی او میمانم، خودم را برای او می آرایم و با تمامی وجود هر گاه که بخواهد در اختیارش خواهم بود تا مالک من امیالش را ارضا کند. پروردگار من خود می گوید که زن کشتزار مرد است که به هر نحوی بخواهد می تواند به ان نزدیک شود. او به من امر کرده تا هرگاه فرمانروای من اراده کند در اختیار او قرار گیرم.به گفته ی پیامبرم بهترین نوع من ان است که فرزند بیشتری می اورد؛ زیرا وظیفه ی من تولید سرباز برای اسلام است. من فرزندم را با شیره ی جانم تغذیه می کنم و مالک فرزندم به ازای تغذیه ی فرزندش خوراک و پوشاکم را تاٌمین می کند. شوهرم به حکم پروردگارش می تواند کالاهای دیگری را همچو من خریداری کند .ولی هر گاه که من عاشق شوم به حکم پروردگارم سنگسار خواهم شد. اینجا عشق را با سنگ پاسخ می گویند.
اینجا من در صف دوم انسانیت قرار دارم. شهادتم، ارثم و دیه ام، همه و همه نصف یک مرد ارزش دارد. سهم من از زندگی مردها هستند:
پدرم، برادرم، شوهرم ...
اه،دیگر برایم فریادی هم نمانده است تا زجرهایم را فریاد کنم.فریاد های من هزار و چهارصد سال است که در گلویم خفه شده است

۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

سکوت ، تجاوز

دختری در دهلی مورد تجاوز چند تن قرار می گیرد و کشته می شود، میلیون ها در سراسر هند به پا می خیزیند و اعتراض می کنند. در ایران رژیم آدم خوار هر روز و هرشب به بانویی در کلانتری ها، زندان ها، و بازداشتگاهها تجاوز می کند و یا بی احترامی می نماید آب از آب هم تکان نمی خورد. به راستی ما چه ملت با فرهنگ و با غیرتی هستیم!!.