۱۳۹۲ آذر ۹, شنبه

با تو هستم،مرد سرزمینم

با تو هستم،مرد سرزمینم چند روزی مردانگی ات را به من قرض بده میخواهم از حقوق زنان دفاع کنم در این شهر،اگر سینه هایمان را سپرکنیم مکیده خواهند شد. )))):

۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه

نا گفتنیها :(

اعدام و میلاد


به گزارش مشرق به نقل از العالم، اهالی منطقه ای در آفریقای جنوبی هنگام تماشای صحنه اعدام ” صباح موسلیباسا” (۲۸ ساله) ، مشاهده کردند که این زن یک فرزند سالم پسر هنگام اجرای حکم به دنیا آورد.
روزنامه القدس العربی روز پنجشنبه نوشت : این حادثه موجب وحشت و هیجان حاضران در مراسم اعدام این زن ترک شد.

نوزاد زودتر از موعد مقرر و حدود هفت ماهگی به دنیا آمد، درحالی که تا قبل از آن هیچ یک از اطرافیان زن و مسئولان زندان به دلیل چاقی زن متوجه حامله بودن او نشده بودند.

صباح به جرم ,,,,,,,,,,,، زندانی و به اعدام و آویخته شدن از چوبه دار محکوم شده بود.

زن آفریقایی به مدت سه ماه منتظر اجرای حکم بود و هنگامی که طناب به گردنش آویخته و کرسی زیرپای او رها شد حاضران متوجه شدند به شدت دست و پا می زند و در این هنگام صحنه زایمان زن در وضعیتی غیر عادی و تکان دهنده و بر بالای چوبه دار رقم خورد.

پزشک , حاضر در محل ابتدا گمان کرد که نوزاد مرده به دنیا آمده؛ اما اندکی بعد با تنفس مصنوعی مشخص شد که او زنده و سالم است و بلافاصله شروع به گریه و زاری کرد

سکوت رسانه های فارسی زبان توجیه پذیر نیست



چهار شنبه 27 نوامبر 2013
رسانه های مختلف جهان از جمله سی ان ان، و بی بی سی انگلیسی و بخش اردو آن راهپیمایی اعتراضی ۷۵۰ کیلومتری دهها زن بلوچ از شهر کویته تا کراچی را تحت پوشش قرار دادند. کاروان اعتراضی زنان بلوچ که با لبان تناسه زده و پاهای تاول زده در اعتراض به جنایات بیشمار ارتش پاکستان بر علیه بلوچها، در میان استقبال مردم کراچی وارد آن شهر شدند راوی دردی است فراموش شده. یکی از زنان معترض بلوچ به بی بی سی اردو می گوید اگر انسان چیز یا شئیی را گم کند سراسیمه و شاید دیوانه وار در جستجوی آن به همه جا سر می زند. حال هزاران زن بلوچ فرزندان، همسران، پدران، و برادران خود را گم کرده اند، و برای یافتن آنها خواهان مداخله سازمان ملل می باشند. مردانی که در طی چند سال گذشته توسط سازمان مخوف اطلاعات ارتش پاکستان بنام آی اِس آی ربوده شده اند. آمار دقیقی از ناپدیدشدگان وجود ندارد. سازمان های مدنی و حقوق بشری بلوچستان تعداد ناپدید شدگان را بین ۱۸هزار تا ۲۴ هزار بلوچ اعلام کرده اند. این در حالی است که بر طبق آمار رسمی دولت مرکزی و ارتش پاکستان این رقم کمتر از دو هزار نفر می باشد.

اگرچه تا به امروز اجساد مثله شده بیش از ۱۰۰۰ فعال سیاسی بلوچ پیدا شده است. رسانه های فارسی زبان از جمله بی بی سی و صدای آمریکا و غیره که بسیاری از وقایع ظاهرا "بیربط" کشورهای دور و نزدیک را تحت پوشش قرار می دهند، در مورد جنایات ارتش پاکستان بر علیه بلوچ ها و راهپیمایی اعتراضی ۷۵۰ کیلومتری زنان بلوچ سکوت اختیار کرده اند (عکس زیر). زیرا برای آنها این موضوع هیچگونه ربط و یا ارزش خبری ندارد. این در حالی است که مثلاً بی بی سی انگلیسی و اردو و بخش اردو صدای آمریکا همانند بسیاری از شبکه های خبری جهان از جمله پرس تی وی (تلویزیون انگلیسی زبان جمهوری اسلامی) آن را تحت پوشش خبری و تفسیری قرار داده اند. حال برای لحظه ای تصور کنید اگر این راهپیمایی طولانی توسط زنان یکی از کشورهای آمریکای لاتین یا ویتنام و کامبوج صورت می گرفت، راویان و تحلیلگران ایرانی در رسانه های فارسی زبان قصه سرایی می کردند و رفقا در مقالات خود نوحه سرایی! اما حسرتا که آه بلوچ نه اثری دارد و نه انعکاسی!

علت این بی تفاوتی عمدی و یا سهوی برخی از دست اندرکاران ایرانی الاصل اینگونه رسانه های فارسی زبان داستانی است پیچیده اما در عین حال ساده که ریشه در ضمیر ناخودآگاه تبعیض گرای فرهنگ ایرانی دارد. البته این بی تفاوتی مختص رسانه های معروف فارسی زبان نیست بلکه تقریبا اکثر مجاری خبری و تحلیلی اینترنتی، صوتی و تصویری فارسی زبان در این بیمهری به نوعی شریک هستند. پرداختن به ریشه های فرهنگی ـ سیاسی این رفتار تبعیض گرا و بی تفاوت مابانه از حوصله این نوشتار کوتا خارج است، زیرا هدف اصلی این مقاله خبررسانی و تشریح واقعه ای است که در منطقه ما سابقه نداشته و فقط می توان آن را با کارزار سیاسی مادران فعالان سیاسی مفقود شده در دیکتاتوری های نظامی آمریکای لاتین نظیر شیلی و آرژانتین در دهه های هفتاد و هشتاد میلادی مقایسه کرد. ارتش پاکستان که پدر نامشروع و قابله جریاناتی نظیر طالبان و القاعده می باشد، به مراتب از ارتش های شیلی و آرژانتین خطرناکتر و قدرتمندتر است. ضرب المثلی است در مورد کشورها و ارتش ها که می گویند هر کشوری صاحب ارتش است. اما تنها ارتش پاکستان است که صاحب یک کشور می باشد. به همین دلیل تعجب آور نیست که علیرغم بوجود آوردن القاعده و طالبان و پناه دادن اسماء بن لادن، دولت آمریکا همچنان سالیانه بیش از یک و نیم میلیارد دلار کمک به ارتش پاکستان می کند. متاسفانه دولت هایی نظیر آمریکا و بریتانیا که ادعای دفاع از حقوق بشری آنها در سراسر گیتی گوش همه را کر کرده است، در مقابل جنایات بیشمار ارتش پاکستان بر علیه بلوچ ها نه تنها سکوت اختیار کرده اند بلکه در عمل و بخصوص از طریق ارائه کمک های بلادریغ به پاکستان در سرکوب و کشتار بلوچها نقش غیر مستقیمی دارند.

بعد از فروپاشی استعمار بریتانیا در شبه قاره هند و تشکیل کشور پاکستان و اشغال نظامی حکومت کلات (بلوچستان پاکستان) توسط ارتش آن کشور، بلوچها در طی ۶۵ سال گذشته پنج قیام مسلحانه بر علیه ارتش پاکستان و استقلال بلوچستان داشته اند. قیام اخیر چند سال پیش بصورت مسالمت آمیز آغاز شد که با سرکوب و کشتار رهبران بلوچ از جمله اکبر بگتی توسط ارتش پاکستان روبرو گشت. سپس گروه های مختلف چریکی نظیر ارتش آزادیبخش بلوچستان، جبهه آزادیخواه بلوچستان با تشدید عملیات مسلحانه بر علیه ارتش پاکستان، خشونت ارتش پاکستان را با خشونت جواب دادند. در طی چند سال گذشته ارتش پاکستان با اختیار و خودسری مطلق هزاران بلوچ را دستگیر و شکنجه نموده است. معمولا بعد از شکنجه اجساد تکه تکه شده مفقودالاثرها برای "عبرت" دیگران در شهرها و روستاهای بلوچستان رها می شوند. حتی کمیسیون حکومتی حقوق بشر پاکستان حداقل پنج گزارش در مورد "مفقودالاثرها" در بلوچستان منتشر کرده است. راهپیمایی بی سابقه زنان بلوچ بخشی از اعتراضات مردم بلوچ بر علیه دستگیری ها و کشتار بی وقفه بلوچها توسط ارتش پاکستان می باشد. ارتش پاکستان بغیر از اعمال خشونت مطلق هیچ راه و چاره ای برای حل مسئله بلوچستان ارائه نمی دهد. در نتیجه حس بدبینی و نفرت اکثریت مردم بلوچ در پاکستان برعلیه این کشور و ارتش آن به نقطه غیر قابل بازگشتی رسیده است.

متاسفانه علاوه بر سکوت رسانه های فارسی زبان در خارج از کشور، بلوچها در ایران و بخصوص فعالان مدنی و رهبران مذهبی بلوچ که در نماز جمعه ها از حقوق تمامی مسلمانان، از چچن گرفته تا سوریه، دفاع می کنند، اجازه اظهار نظر در مورد مظالم و جنایات جاری بر علیه برادران و خواهران بلوچ خود در آنسوی مرز را ندارند. شوربختانه تبعیض و ستم در بلوچستان ایران نیز بیداد می کند و حتی رسانه های استانی نه تنها اجازه پرداختن به موضوع بلوچستان و جنایات ارتش پاکستان را ندارند، بلکه از شرکت در همایش های رسانه ای در استان نیز محرم می باشند. نمونه مضحک آن همایش رسانه ای اخیر در چابهار بود که غیبت رسانه‌‌های محلی استان حتی داد خبرگزاری مهر را هم درآورد. در نتیجه بیصدایی ملتی که صدها فرسنگ جاده بیابانی و کوهستانی را با پاهای تاول زده در جستجوی فرزندان، برادران، پدران و همسران خود می پیماید، نشانه ظلمی است که به مردم بلوچ در هر دو سوی نوار مرزی می رود. ظلمی که برای بسیاری نه خبر است و نه می خواهند که "خبرساز" شود.

بهر روی علیرغم سکوت خبری رسانه های فارسی زبان در داخل و خارج از کشور، این موج اعتراضی زنان شجاع بلوچ بعد از یک ماه گذر از کوه و دشت و صحرا به مقصد خود در کراچی شهری که در آن قریب به یک و نیم میلیون بلوچ سکونت دارند، رسید. تعداد زیادی از بلوچها از جمله پیرمردان بالای هفتاد سال تا نوجوانان دوازده ساله بلوچ از این راهپیمایی حمایت می کردند. یکی از این بچه های دوازده ساله بلوچ در مقابل سوال خبرنگار که از او می پرسد آیا بعد از صدها کیلومتر پیادروی خسته نشده است. او در جواب می گوید تا زمانی که نشانی از پدر مفقود شده خود نیابد، هرگز خسته نخواهد شد.

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان

سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۲

عاملین فساد در جامعه!!!


شیخ عبد العزیز بن عبدلله الشیخ، مفتی اعظم سعودی اعلام کرد که زنانی که رانندگی میکنند، عاملین فساد در جامعه هستند!


تسلیت به همه هموطنان بوشهری


زمین نلرز کاخِ آرزوهای این مردم به 
تلنگــری هم فرو میریزد ...!!


داستان کوتاه: معجزه امامزاده اکبــر، و تخلیه بار کمپرسی..!




پیش درآمد:این داستان کوتاه، بر اساس یک اتفاق واقعی نوشته شده است، گویا این اتفاق، در یکی از شهرهای فارس رخ داده، و یکی از دوستان نگارنده، از نزدیک، شاهد این ماجرا بوده است:

مش رمضون، پولدار محله ما بود. یک کامیون کمپرسی داشت، و با کار بر روی آن کمپرسی، روزگار را می گذراند، سه تا زن داشت، که در خانه بزرگ او زندگی می کردند.

زن سومش، زینت خانم، که از همه جوان تر بود، مدتها بود که به اصرار، از او می خواست که آنها را سوار کمپرسی کند، و به زیارت امام زاده اکبر ببرد، چون یک سالی بود که از ازدواج آنها می گذشت و او هنوز حامله نشده بود، زینت خانم فکر می کرد که با زیارت امام زاده اکبر، و روشن کردن شمع، بالاخره حامله خواهد شد.

آنقدر زینت خانم اصرار کرد که بالاخره یک روز گرم جمعه، مش رمضون پذیرفت تا آن روز عصر، همه را به زیارت امام زاده اکبر ببرد.

مش رمضون، به زن اولش پول داد و او رفت مقداری جگر خرید، و با آن غذای مفصلی درست کردند، و بعد تمامی زن ها و بچه هایش را سوار کمپرسی کرد تا به زیارت امام زاده اکبر بروند.

البته که طبق رسم همیشگی، و بنا به احترام، زن اول مش رمضون، به دلیل احترام و سابقه (!) و زن دوم چون نوزاد شیرخواره داشت، در جلوی کمپرسی نشستند، و زینت خانم و بقیه بچه ها، به قسمت بار کمپرسی رفتند.

تازه مش رمضون، ماشین را روشن کرده بود و داشت چند گاز جانانه می داد تا راه بیافتد که با جماعتی از زنان روستا روبرو شد که چادر-چاقچور کرده، به سمت کمپرسی او می آمدند! مشخص شد که زن اول ایشان، نتوانسته جلوی دهانش را بگیرد، وقتی برای خرید به بقالی روستا رفته بوده، خواسته پز بدهد، و به همه گفته بوده که مش رمضون، می خواهد آنها را برای زیارت، به امامزاده اکبر ببرد.

مش رمضون که نگران سهیم شدن زنان روستا در غذای پخته شده بود، از دهن لقی همسر اولش، آنچنان عصبانی شد که با چند فحش آبدار، او را نیز به بخش بار کمپرسی تبعید کرد!

اگر پای امام زاده اکبر میان نبود، مش رمضون به راحتی به زنان روستا می گفت که بروند رد کارشان، و مزاحم نشوند! اما چه کسی می تواند به زنان مشتاق زیارت، بگوید که نمی تواند آنها را با خود ببرد؟! این کار، به نوعی بی احترامی به امامزاده اکبر محسوب می شد!

در بخش بار کمپرسی، دیگر جای نشستن نبود، تقریبا تمامی زنان روستا آمده بودند، حتی قربانعلی، بقال روستا نیز کاسبی خودش را تعطیل کرده بود، و به جمع زائرین امامزاده اکبر پیوسته بود. قربانعلی با صدای بلند گفت که مدتی است پای چپ او درد می کند، و می خواهد از امامزاده اکبر بخواهد که او را شفا دهد.

چون بخش بار کمپرسی تقریبا پر شده بود، مش رمضون به سکینه، یکی از زنان خوشگل روستا، که تازه شوهرش مرده بود، و مش رمضون، مدتی بود که چشمش دنبال او بود پیشنهاد کرد که کنار دست او بنشینند.

بعد از دقایقی، کمپرسی مش رمضون، که اکنون تبدیل به یک شرکت مسافربری تمام و کمال شده بود، به راه افتاد. در تمامی راه، مش رمضان، به این فکر می کرد که چهل روز "عده" سکینه، کی تمام می شود؟ تا بلکه مش رمضون بتواند به سراغ او برود و او را صیغه کند.

مش رمضون، یکی از آینه های کوچک بغل را طوری تنظیم کرد که بتواند سکینه را خوب برانداز کند، و در تمامی طول راه، چشم از سکینه بر نداشت، و با خود گفت: "یک نظر که حلال است! حالا من یک ذره نگاهم طولانی تر شده!"

وقتی کمپرسی وارد جاده اصلی شد، مش رمضون تصمیم گرفت که جلوی سکینه، خودش نشان بدهد، به همین دلیل، تصمیم گرفت به سرعت کامیون بیافزاید. کمپرسی که بار نداشت، به مثل یک اتومبیل سواری، سرعت گرفت.

در این میان، زن دوم مش رمضون که او هم کنار دست سکینه نشسته بود، متوجه نگاه های هیز مش رمضون شد. حسادتی آمیخته به خشم، تمامی وجودش را فرا گرفت، ولی کاری از دست او بر نمی آمد.

زن دوم مش رمضون، امید داشت که مش رمضون، از حضور او شرم کند، و دست از چشم چرانی جلوی او بردارد، ولی مش رمضون دست بردار نبود. بالاخره، زن دوم مش رمضون، با عصبانیت، به میله ای که جلوی روی خودش بود، ضربه ای وارد کرد.

زن دوم مش رمضون، نمی دانست که این میله، اهرم تخلیه بار کمپرسی است..!

در همان حالی که کمپرسی، با سرعت پنجاه-شصت کیلومتر بر ساعت، در حال حرکت بود، شروع به تخلیه بار، یا همان زائران امام زاده اکبر کرد.

در اثر این اتفاق، بیش از چهل زن، هفت کودک، و یک مرد (قربانعلی بقال)، به سرعت به وسط جاده پرت شدند. تنها خوش شانسی که آوردند، این بود که ماشین های پشت سر، به سرعت ایستادند و کسی زیر ماشین نرفت.

یک کمپرسی دیگر که شاهد ماجرا بود، و خوشبختانه بار حمل نمی کرد، ایستاد و فورا زائرین مجروع را سوار کرده و به سمت بیمارستان برد.

در اثر این سانحه، دو تن از زنان روستا جان باختند، یکی از کودکان برای تمامی عمر فلج شد، هر دو پای قربانعلی بقال قطع شد، و تقریبا تمامی باقیمانده مسافرین، دچار شکستگی های جدی شدند.

نکته عجیب ماجرا این بود، اصرار زینب خانم، زن سوم مش رمضون، باعث شده بود که مش رمضون، قبول کند تا به زیارت امامزاده اکبر بروند. علت اصرار زینب خانم هم این بود که از حامله نشدن خودش، نگران بود. و زینب خانم، در بیمارستان شگفت زده شد، وقتی فهمید که او اصلا حامله بود، و به علت سانحه، دچار سقط جنین شده است!


وقتی دکتر ها به او گفتند که به دلیل جراحات ناشی از سانجه، ناچار شده اند که رحم او را بردارند، و او دیگر هیچ گاه بچه دار نخواهد شد، او چاک دهانش را باز کرد، و هر چه فحش آبدار بلد بود، نثار امامزاده اکبر کرد...!

موبایل ها بزودی فیلترینگ میشوند




پس از صحبت‌های آیت‌الله مکارم درباره رفع‌فیلتر فیس‌بوک، بحث فیلترینگ در مجلس بالا گرفته است. حالا ، لاله افتخاری عضو دیگر این کمیسیون از فیلترینگ برنامه‌هایی در تلفن همراه خبر داده است.

تا‌کنون فیلترینگ برنامه‌های تلفن همراه جز در مواردی مانند توئیتر و فیس‌بوک گستردگی نداشته است و برنامه‌هایی مانند Viber و WeChat در دسترس کاربران بوده‌است.

لاله افتخاری نماینده اصولگرای مجلس به سایت تهران‌پرس گفت: «ابزار‌هایی که به نظام ضربه می‌زند باید فیلتر شود. ابزار‌هایی از این قبیل به غیر از مسائل جاسوسی، مسائل اخلاقی نیز ایجاد می‌کند و در کمیسیون مدتی است بحث فیلترینگ انها مطرح است فقط منتظر هستیم به یک نظر جمعی برسیم و برای قطعی کردن فیلترینگ این برنامه‌های تلفن‌همراه اقدام کنیم. در آینده نزدیک حتما اقدامات لازم در این خصوص انجام خواهد‌‌‌ شد.»


در روزهای گذشته پلیس نسبت به استفاده غیر اخلاقی از نرم‌افزار WeChat هشدار داده بود. محبوبیت برنامه‌های موبایل در میان کاربران ایرانی با توجه به بالاتر رفتن کیفیت اینترنت موبایل به حدی است که سایت‌های اینترنتی در حال تولید نسخه‌هایی برای موبایل هستند...

"دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند.


همیشه باخودم فکرمیکنم انجلیناجولی و بردپیت که شش بچه رو

ازملیتهای مختلف به فرزندی قبول کردن و بابهترین امکانات بزرگ میکنن

با اون حاجی بازاری که پونزده دفعه رفته مکه اما

"ازحال همسایه اش هم خبر نداره"

نزد خداوند چه جايگاهي دارند" نه نزد بندگان خدا!!!!"

اینجاست که اين حرف به ذهنم مياد :

"دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند."

لعنت به اسلام


بدترین نوع بی‌سواد، بی‌سواد سیاسی است؛ وی کور و کر است.


درک سیاسی ندارد و نمی‌داند که هزینه‌های زندگی از قبیلِ قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.
او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و میگوید که: از سیاست بیزار است.
چنین آدم سبک ‌مغزی نمی‌فهمد که بی‌توجهی به سیاست است که زنــان فــاحــشه و کــودکان خــیابانــی می‌سازد، قتــل و غــارت را زیاد می‌کند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت می‌افزاید.

برتولت برشت





پرسشی از جناب حسن روحانی- جایگاه بهائیان در ﻣﻨﺸﻮر ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪي شما کجاست؟




خبری در اینترنت پخش شده در رابطه با اخراج یک دانشجوی بهایی :
اخراج آزیتا ممتاز از دانشگاه پس از گذراندن ۹۲ واحد تحصیلی
هم زمان خبری در بوق و کرناشده در مورد انتشار منشور حقوق شهروندی بدستور اقای روحانی. بندهایی از منشور در مورد اقلیتهای دینی-مذهبی:

3-1- ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ دﯾﻦ ﻣﺒﯿﻦ اﺳﻼم، ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ ﺟﻤﻬﻮري اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان و ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻣﻠّﯽ و دﯾﻨﯽ و ﺗﺎرﯾﺦ ﺗﻤﺪن اﯾﻦ ﺳﺮزﻣﯿﻦ، ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ، ﺗﻮﺳﻌﻪ، اﺟﺮا و ﺗﻀﻤﯿﻦ ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪي ﻣﺮدم و زﻣﯿﻨﻪﺳﺎزي از ﻃﺮﯾﻖ اﺑﺰارﻫﺎي ﻣﻮﺟﻮد ﺑﺮاي اﻋﺘﻼي ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﻣﻘﺮرات و ﺳﯿﺎﺳﺘﻬﺎ ﺑﺮاي ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق، ﺗﮑﻠﯿﻒ دوﻟﺖ اﺳﺖ.
21-3-ﻫﻤﻪ ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﯾﺮاﻧﯽ ﺣﻖ دارﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻮﯾﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﻗﻮﻣﯽ، ﻣﺬﻫﺒﯽ و زﺑﺎﻧﯽ آﻧﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺷﺪه و ﺑﺪون ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺗﺒﻌﯿﺾ از ﺣﻤﺎﯾﺖﻫﺎي ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﻨﺪ.


79-3-ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻣﺤﺮوم ﯾﺎ ﻣﺤﺪود ﮐﺮدن ﯾﺎ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺑﯿﻦ ﺷﻬﺮوﻧﺪان در دﺳﺘﺮﺳﯽ آﻧﺎن ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺎت ﻋﻤﻮﻣﯽ، ﺧﺪﻣﺎت دوﻟﺘﯽ، ﺧﺪﻣﺎت ﺑﻬﺪاﺷﺘﯽ و آﻣﻮزش ﺑﺮاﺳﺎس ﻋﻮاﻣﻠﯽ ﻧﻈﯿﺮ رﻧﮓ، ﺟﻨﺲ، زﺑﺎن، دﯾﻦ و ﻣﺬﻫﺐ و اﻣﺜﺎل آن ﻣﻤﻨﻮع ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.

اﻗﻠﯿﺖﻫﺎ و اﻗﻮام
116-3- اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺗﻨﻮع ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﻣﺬﻫﺒﯽ، زﺑﺎن و ﻗﻮﻣﯽ ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺗﮑﻠﯿﻒ دوﻟﺖ اﺳﺖ.
117-3- ﺑﺮﮔﺰاري و ﺣﻀﻮر در ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﺬﻫﺒﯽ ادﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ در ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ ﺑﻪ رﺳﻤﯿﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪهاﻧﺪ، آزاد اﺳﺖ.



و حالا اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی در مورد رسمیت اقلیت های دینی چه میگوید:
اصل ۱۳ - رسمیت اقلیت‌ها

ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند.


بهائیان در دولت اعتدال و امید هم سرشان بی کلاه ماند!

۱۳۹۲ آذر ۷, پنجشنبه

زنیکه از مادر ستار ها .ندا ها ....سهراب ها ..ترانه ها خجالت بکش کثافت به اون دین و ایمانت


مینو اصلانی، رئیس بسیج جامعه زنان: "وی‌چت" روابط "نامشروع" را عادی کرده است

هر آنچه كه هستی، بهترینش باش


اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،
ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید.
اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی،علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی
را شادمانه‌تر كن.......
اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش
ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه!
همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود.
در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ،
كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست،
چندان دور از دسترس نیست.
اگرنمی‌توانی شاه راه باشی،كوره راه باش،
اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند.
هر آنچه كه هستی، بهترینش باش

دولت آنگولا دین اسلام را به طور رسمی ممنوع اعلام کرد


دولت انگولا ضمن بیان اینکه اسلام را به عنوان یک دین نمی پذیرند, هر موضوعی در زمینه اسلام را نیز ممنوع کرده اند. انگولا یکی از کشورهای آفریقایی و اولین کشوری است که دین اسلام را منع کرد و به همین دلیل نیز اکثر مساجد این کشور تعطیل و عده زیادی نیز تخریب شدند. گفته می شود, این حرکت آنگولا به این دلیل بوده که گروههای افراطی اسلامی در این کشور, در حال افزایش بوده اند. (باید بگویم که, من خودم دارای هیچ دینی نیستم و به گفته کارل مارکس "دین را افیون و نابود کننده توده های انسانی" می دانم, و همچنین با وجود اینکه اسلامگرایان به اعتقادات همه تعارض می کنند, ولی این عمل دولت آنگولا را پسندیده نمی دآنم و بر این اعتقاد متکی هستم, که هر فرد آزاد است که چه اندیشه و مذهب و ایدئولوژی را می پذیرد, به شرط آنکه در چهار چوب زندگی شخصی خود آن را بکار بگیرد و در امور سیاسی , اجتماعی, اقتصادی, آموزشی وغیره... آن را به کار نگیرد و دولت ها نیز از تبلیغ و ترویج و صرف هزینه برای مذاهب پرهیز کنند.) شایان ذکر است 95% از جمعیت ۲۰ میلیونی انگولا را مسیحیان تشکیل می دهند. غیر از دین اسلام بیش از 190 فرقه مذهبی دیگر نیز از سوی دولت آنگولا غیر قانونی اعلام شده است. چنین تخمین زده می شود که شمار مسلمانان در این کشور ۸۰ هزار نفر می باشد.

ملا و ملاها


زن ملا مشغول پر کندن چند مرغ بود. گربه ای آمد و یکی از مرغ ها را قاپید و فرار کرد. زن فریاد زد: ملا، گربه مرغ را برد.
ملا از توی یکی از اتاق ها با صدای بلند گفت: قرآن را بیاور! 
گربه تا این را شنید مرغ را انداخت و فرار کرد. 
گربه های دیگر دورش جمع شدند و با افسوس پرسیدند: تو که این همه راه مرغ را آوردی چرا آنرا انداختی؟ گربه گفت: مگر نشنیدید گفت قرآن را بیاور؟ 
گربه ها گفتند قرآن کتاب آسمانی آنهاست به ما گربه ها چه ربطی دارد؟ 
گربه گفت اشتباه شما همین جاست ملا می خواست آیه ای پیدا کند و بگوید از این به بعد گوشت گربه حلال است و نسل مان را از روی زمین بردارد!

تعطیلی 15 آرایشگاه و 3 شرکت و بازداشت 25 نفر، به اتهام تبلیغ محصول در رسانه ای خارجی



تعطیلی 15 آرایشگاه و 3 شرکت و بازداشت 25 نفر، به اتهام تبلیغ محصول در رسانه ای خارجیرئیس پلیس امنیت ناجا از تعطیلی 15 آرایشگاه و 3 شرکت تبلیغاتی و بازداشت 25 نفر در تهران و تعدادی از شهرستان ها، به دلیل تبلیغات در رسانه های خارج از ایران، خبر داد.
سرهنگ محمدمسعود زاهدیان،با اشاره به اینکه تبلیغات در  رسانه‌های بیگانه، ممنوع است،گفت: “براساس قوانین جمهوری اسلامی ایران، هر فرد در شبکه‌های ماهواره‌ای که از خارج کشور حمایت می شوند، اقدام به پخش تبلیغات کند، تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و آگهی های آنان قطع می شود.”
رئیس پلیس ناجا در خصوص تعطیلی آرایشگاهها و شرکت های تبلیغاتی و بازداشتهای اخیر ، در گفتگو با تسنیم گفت: ” با شبکه ای از آرایشگران که محصولات خود را در یکی از شبکه‌های خارجی تبلیغ می کردند، برخورد و همزمان چندین آرایشگاه زنانه که اقدام به آگهی و پخش برنامه های آموزشی در شبکه های ماهواره ای کرده بودند، در تهران و تعدادی از شهرستان ها تعطیل شدند و جواز کسب این افراد لغو شد و به مراکز ذی ربط نیز، معرفی شدند.

سانسور زنان در تابلو فرش‌های برج میلاد


سانسور برخی تابلو فرش‌های جشنواره «فرش دستباف، تابلو فرش و دستبافته‌های روستایی و عشایری ایران.»
این جشنواره از سوم آذر فعالیت خود را در «برج میلاد» تهران آغاز کرده و تا هشتم آذر نیز ادامه خواهد داشت.
به نظر می‌رسد سانسور برخی تابلو فرش‌های این جشنواره به دستور مسئولان شهر‌داری تهران صورت گرفته باشد.

۱۳۹۲ آذر ۶, چهارشنبه

عشق سلاحی نیرومند بر علیه دیکتاتور



از بین بردن عشق و ایجاد فاصله بین انسانها از ابزار حکومتی نظام کثیف اسلامیست ... پس مبارزه کنیم و
عشق ورزیدن را بیاموزیم .... 
تنها زمانی آرام گرفتم که عشق را پیشه کردم و با نگاهی به اطرافم دیدم که میتونم بی دلیل دوست داشته باشم ..... البته نه اینکه با دلیل نمیشه ... اما بی دلیلش برای من آرامش بیشتری به همراه داشت .... بیاموزیم که عشق بورزیم ... به انسانها به همه موجودات که نفس میکشند و حتی به اشیایی که میتونه باعث خوشحالی بشه ... مثل یک پای مصنوعی برای همسر ... یا هر چیز دیگری .....

ایمان بیاوریم

سازمان ملل به 'رومئو و ژولیت' پناهندگی می‌دهد

 داستان این دختر و پسر با استقبال شدید مردم در یمن روبرو شده؛ هم بعنوان یک ماجرای عشقی جذاب هم بعنوان نوعی دهن کجی به عربستان سعودی. به گزارش « محبت نیوز » به نقل از بی بی سی، یک زن اهل عربستان سعودی که برای رسیدن به مرد محبوبش از این کشور گریخته و به یمن رفته از سازمان ملل درخواست پناهندگی کرده است. کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان می‌گوید به احتمال زیاد درخواست پناهندگی او را قبول خواهد کرد. این زن و مرد مورد علاقه‌اش در یمن به رومئو و ژولیت عصر حاضر معروف شده‌اند. هدی النیران که ۲۲ سال دارد از دادگاهی در یمن خواسته به او اجازه دهد در این کشور بماند و با مردی که دوستش دارد ازدواج کند. هدی بر خلاف خواست خانواده‌اش چند هفته پیش بطور غیر قانونی از مرز عبور کرد و به یمن فرار کرد. عرفات محمد طاهر جوان بیست و پنج ساله یمنی که در عربستان کار می‌کرد کمی بعد به دنبال او به یمن برگشت. هدی در دادگاهی در صنعا پایتخت یمن در مقابل قاضی ظاهر شد و از او درخواست اجازه اقامت در این کشور را کرد در حالیکه بیرون دادگاه جمعی با سربندهایی که رویش نوشته بود همه ما هدی هستیم در حمایت از او تظاهرات کرده بودند. هدی زمانی تصمیم به فرار از کشورش گرفت که خانواده اش خواستگاری عرفات را نپذیرفت و با ازدواج آنها مخالفت کرد. هدی و عرفات در حال حاضر در زندان مهاجران غیر قانونی یمن زندانی هستند. هدی به جرم عبور غیرقانونی از مرز دستگیر شده است. عرفات هم به همین جرم زندانی شد اما بعد از او رفع اتهام شد با این حال عرفات تصمیم گرفت در زندان و در کنار زن محبوبش بماند. این دو تا زمانی که تکلیف هدی روشن شود هفته‌ای یکبار اجازه ملاقات دارند. وزارت کشور یمن ابتدا درخواست هدی را برای اینکه پرونده‌اش در کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان (UNHCR) رسیدگی شود رد کرد. اما قاضی دادگاه صنعا هفته پیش به هدی اجازه داد با نماینده سازمان ملل در ساختمان دادگاه ملاقات کند. یکی از مقامات این کمیساریا به بی‌بی‌سی گفت به احتمال زیاد به هدی پناهندگی کامل داده می‌شود چرا که اگر به کشورش برگردانده شود ممکن است مورد آزار خانواده‌اش قرار گیرد یا حتی کشته شود. در صورت اعطای پناهندگی، هدی و عرفات آزاد می‌شوند و می‌توانند با هم ازدواج کنند. تا زمانی که روال قانونی کامل شود هدی تحت حمایت سازمان ملل است و به عربستان سعودی بازگردانده نخواهد شد. به گفته مقامات این سازمان با اینکه یمن از نظر قانونی باید پناهندگی هدی به سازمان ملل را به رسمیت بشناسد اما ممکن است از طرف عربستان تحت فشار قرار بگیرد چرا که عربستان براحتی می تواند همسایه بسیار ضعیفتر و فقیرترش را مجبور به پذیرش درخواستش کند. از سال‌ها پیش صدها هزار کارگر یمنی در عربستان کار می‌کنند اما عربستان اخیرن برای کاهش وابستگی‌اش به کارگران خارجی بسیاری از آنها را مجبور به ترک این کشور کرده است. داستان هدی و عرفات با استقبال شدید مردم در یمن روبرو شده؛ هم بعنوان یک ماجرای عشقی جذاب هم بعنوان نوعی دهن کجی به عربستان سعودی. کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان می‌گوید اگر یمن مجبور شود زیر فشار عربستان هدی را به این کشور تحویل دهد این کمیساریا راه دیگری را در پیش خواهد گرفت از جمله اینکه برای آنها امکان زندگی در کشور دیگری را فراهم کند.

جای تاسف دارد!


متوجه رفتار بعضی به اصلاح روشنفکران ایرانی شده اید؟
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن می آموزد ،
وقتی کمی بزرگتر شد ...
کیف مادر را خالی می کند تا بسته سیگاری بخرد ،
بر استخوان های لاغر و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود ،
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد
و می گوید : عقل زن کامل نیست ...!
جای تاسف دارد!

معانی حق رو کی‌ میفهمه تو ایران؟!

محشر خر!



برای نسل آخوند قوم ملا
گروه سودجویان مکلا
چنان لابراتواری گشته کشور
که هر کاری نمایند بی تقلا
نترسی تا مواجه با خروشی
گروهی شورش و در فکر بلوا
برای هر روش دارند گروهی
که از احکام دین پابند فتوا
فشار اقتصادی شد بهانه
که روسپی صادر و مشهور دنیا
درودن مملکت بیرون و خارج
بساط سود خود دیوث برپا
زن و دختر کند سرمایه ی دست
که عادی جلوه گر فرهنگ فحشاء
کنون هم مجلس ملایی تصویب
که دختر خوانده را مؤمن به لاپا
به طفل شیرخوار اشتر سواری
بنا بر سنت الله و مولا
پس از چندی حلال خواهر بگردد
چو ابراهیم که بند فرمود به سارا
چو لوط کردن جماع با دختران نیز
به مادر، بیوه چون گردید و تنها
هدف هست کردن و دادن و پولی
که بی رنج حاصل و یک عده پیدا
خلاصه روزگاری بس عجیب است
یکی خر محشری در مُلک دارا
علاج درد که خیزد نسل زحمت
وطن برهاند از دیوث و ملا