۱۳۹۲ فروردین ۲۵, یکشنبه

ترانه ای برای مرهم زخمهای مردم بوشهر بوشهر…



دوباره سینه ها لرزید

دوباره خاک ما ایران

یه گوشه از خلیج فارس

یه همسایه به هرمزگان

بگو این بار کجا درده

بگو این بار کیا رفتن

تو این روزای سال نو

نگو بار سفر بستن

کسی فکر دل ما نیست

کسی فکر دل ملت

شدیم بازیچه دنیا

نبود حتی یه دم فرصت

نگو از بچه ایی که باز

باباش رفته سفر تنهاست

مامان تورخت غم ویرون

تو فکر روز پس فرداست

نگو مادر نگو بابا

سفر رفتن شدی تنها

کسی دردت نمی دونه

نشی زخمی نامردا

کسی بم رو نمی فهمه

یا از تبریز نمی دونه

حالا این عیدی تازه

داره بوشهر می خونه

بگو این بار کنار هم

می سازیم خاک و از پایه

نگو فریاد خاموشه

خودم میشم برات سایه



حسین خزایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر