۱۳۹۲ آذر ۲۰, چهارشنبه

من زنم...

من زنم... من متولد می شوم، رشد می کنم تصمیم می گیرم و بالا می روم. من گیاه وحیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم. من را با باورهایت تعریف نکن ! من آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم –قرمز، زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم- گاهی غلیظ، می رقصم- گاه آرام ، گاه تند، می خندم بلند بلند بی اعتنا به اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر... برای خودم آواز می خوانم حتی اگر صدایم بد باشد و خارج بخوانم، شاد ترین آهنگ ها را با مزخرف ترین ترانه ها گوش می دهم.ـ،مسافرت میروم حتی تنهای تنها .... حرف می زنم، یاوه می گویم و گاهی شعر، اشک می ریزم! من عشق می ورزم......ـ من می اندیشم... من نظرم را ابراز می کنم حتی اگر بی ادبانه باشد و مخالف میل تو، فریاد می کشم و اگر عصبانی شوم دعوا می کنم...ـ حتی اگر تمام این ها با آنچه تو از مفهوم یک زن خوب در ذهن داری مغایر باشد.ـ من یک موجود آزاد هستم . اما میخواهم كه به هرزه نروم. نه به خاطر حرف دیگری؛ به احترام ارزش و شأن خودم. با دوستانم، زن و مرد، هر جایی بخواهم می روم، حتی به جهنم! اما درست ... من یك موجود مستقل هستم. نه به دنبال تکیه گاه می گردم که آویزش شوم، نه صندلی که رویش خستگی در کنم و نه نردبان که از آن بالا بروم. من به دنبال یک همسفرهستم ، یک همراه، شانه به شانه. گاه من تکیه گاه باشم گاه او. گاه من نردبان باشم ، گاه او. من یک زنم ... نه جنس دوم... نه یک موجود تابع... نه یک ضعیفه ... نه یک تابلوی نقاشی شده، نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی، نه یک کارگر بی مزد تمام وقت، نه یک دستگاه جوجه کشی. من سعی می کنم آنگونه که می اندیشم باشم ، بی آنکه دیگری را بیازارم...ورای تمام تصورات کور، هنجارهای ناهنجار، تقدسات نامقدس! باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خیانت کنم، بی تفاوت و بی احساس باشم، بی ادب و شنیع باشم، بی مبالات و کثیف باشم. اگر نبوده ام ، نخواسته ام و سعی میكنم كه نخواهم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر